چوخه واژهای است که در زبان فارسی بیشتر به صورت «کشتی با چوخه» به کار رفته است. در گذشته چوخه یا چوخا به پارچه پشمی گفته میشد که از آن برای دوخت انواع کت شلوار، جلیقه و... استفاده میکردند. این کلمه علاوه بر اینکه در قاموس زبان فارسی ثبت شده است در میان اقوام ترک و کرد و لر و ترکمن هم کاربرد فراوان داشته است.
در فرهنگ لباس ترکی، چوخه به معنای بالاپوش نمدین چوپانها آمده که از پشم گوسفند درست میکردند و یا پالتویی از پشم یا کرک بود که ریش سفیدها و کشاورزان ترک روی دوش میانداختند. در گذشته چوخا در میان ترکان یکی از بهترین لباسهای مردانه بود؛ به طوری که در دولتهای ترکی قدیم مقامی به اسم «چوخادار» وجود داشت و به خادمی که چوخا میپوشید و یا در پشت پردهای از چوخا منتظر خدمت بود اطلاق میشد. در دولت قاجاری نیز پوششی رسمی برای خاندان سلطنتی به نام چوخا وجود داشت.
این کلمه در زبان کردی نیز به چشم میخورد. لباسی که در کرمانشاه و ایلام به این نام مشهور است به صورت متفاوتی از گذشتههای دور در تن مردان بوده و هنوز هم از این لباس استفاده میکنند. چوخه در استان کردستان بیشتر در ترکیب با کلمه رانکو استعمال میشود. «رانکو چوخه» لباسی آستیندار است که همراه با شلوار کردی روی پیراهن پوشیده میشود. این لباس تقریباً نوعی پوشش مردانه مجلسی است که اکنون بیشتر در مراسم رسمی به تن میکنند..
لفظ چوخه از قدیم در میان اقوام مختلف کرد و ترک و تات و ترکمن خراسان نیز کاربرد داشته است. این واژه هم به پارچهای بافته شده از پشم گوسفند اطلاق میشد و هم به نوعی لباس بی آستین و پالتویی گرم برای چوپانان که از آن پارچه دوخته شده بود. اما اکنون فقط هنگام مسابقات ورزش کشتی با چوخه (که در عرف منطقه به آن کُشنی می گویند) کشتی گیران آن را به تن میکنند. در تعریف این واژه در برخی کتابهای منتشر شده در این دیار آمده است که واژه چوخه شنل کوتاهی است که کشتی گیران آن را با شال سفیدرنگی محکم میبندند؛ اما بدون ارائه هیچ گونه دلیلی ادعا شده است که این واژه ریشه در زبان کردی کرمانجی دارد. با این حال، میتوان گفت که تاریخچه واژه چوخه در خراسان از قدیم با ورزش کشتی همراه بوده است و کشتی گیران این خطه سالیان سال است بهطور سنتی در مراسم عروسی و ایام نوروز که مسابقات کشتی با چوخه برگزار میگردد از این لباس به عنوان پوشش خاص این ورزش استفاده میکنند.
بنا بر اظهار محمد حسین خلف تبریزی در حاشیه برهان معادل کلمه چوخه در ترکی چوغا (به معنای جامه پشمین) بوده است و جواد هیئت در کتاب مقایسه اللغتین مینویسد چوخه جامه پشمی خشنی است که چوپانان و برزگران به تن کنند. او این واژه را جزء لغات ترکی میداند که معادل آن در فارسی به شکل لغت ساده و مستقل وجود ندارد. در فرهنگ البسه مسلمانان نیز آمده است: «کلمه چوخ که چوخه از آن مشتق شده همان کلمه ترکی چوقه، به معنای پارچه ابریشمی است». زبانشناسان می گویند رابطه کلمه چوخا با چوق ترکی دانسته نیست.
در فرهنگ کردی فارسی هژار و ابراهیم پور در برابر واژه چوخه معادلهای کردی چوخ و چوغه چوخی و چوخک آورده شده و به پارچه پشمی اطلاق شده که از آن لباس مخصوص کردی درست میکنند. در فرهنگ فارسی کردی دانشگاه کردستان (1385) تألیف ماجد مردوخ روحانی نیز آمده است: چوخا در زبان فارسی همان چوخه یا چوغه کردی (به معنای نیم تنه نمدی و لباده بدون آستین) است که از زبان کردی اخذ شده است.
در فرهنگ ادبیات فارسی، واژه چوخا در یکی از ابیات خاقانی شروانی شاعر قرن ششم بدین صورت به چشم میخورد:
مرا بینند اندر کنج غاری / شده مولوزن و پوشیده چوخا
به نقل از مقدمه کتاب نزهت المجالس، زبان محاوره مردم شروان در زمان خاقانی مانند ساکنان سایر نواحی شمال غرب ایران، گونهای از زبان پهلوی (یا فهلوی) بودهاست و کلمه مولوزن به معنای به صدا درآورنده ناقوس است و حکایت از آن دارد که چوخا را نصاری در کلیسا میپوشیدند و به همین دلیل برهان قاطع ذیل فرهنگ لغات بازیافته چوغا را که همان چوخاست به معنای عبا گرفته است.
این واژه در مقالات شمس نیز بدین صورت آمده است: ... گفتم که صد و پنجاه چوغا و پوستین فتد (مقالات: ص 232). در ذیل این جمله آمده است: «چوغا تلفظ دیگری از چوخاست، جامهای شولا مانند، ضخیم و درشت بافت که با بند یا شالی بسته میشود که اغلب چوپانان میپوشند».
در میان کتب مرجع زبان فارسی، ناظم الاطبا از این واژه به عنوان جامه پشمینه بخصوص آنچه نصاری و رهبانان در کلیسا پوشند یاد میکند. محمد علی تبریزی خیابانی که خود ترکی زبان است در فرهنگ نوبهار (1308) این واژه را فارسی میداند. او نیز همچون نفیسی در تعریف آن به جامهای که نصاری در کلیسا میپوشند اشاره میکند. محمد رضا شعار در کتاب فرهنگ واژههای کهن آذربایجان از چوخا به عنوان واژهای کهن و ایرانی یاد کرده که به عنوان واژه قرضی وارد زبان ترکی آذربایجان شده است. فرهنگ نظام نیز از این واژه به عنوان پارچه کرکی که از پشم بافته میشود تعریف کرده و ریشه واژه چوخه را فارسی عنوان کرده است اما دکتر معین آن را اوستایی دانسته است.
از دیدگاه زبانشناسی میتوان گفت که واژه چوخه از نظر آواشناسی با ساخت آوایی هر سه زبان ترکی و کردی و فارسی مطابقت دارد. یعنی وجود چنین واژهای در هر سه زبان مذکور استبعادی ندارد؛ البته اگر از جنبههایی دیگر ایراداتی بر آن مترتب نباشد. اما از نظر ساخت واژگانی این واژه نه با ساخت زبان کردی انطباق دارد و نه زبان ترکی. زیرا واژه دیگری هم ریشه با آن در هر دو زبان کردی و ترکی وجود ندارد. حتی در زبان ترکی واژه «چوخ» در پیوند با پسوند (ه) از نظر ساخت معنایی هیچ ارتباطی با معنای چوخه ندارد. چون ریشه همه کلمات بسیط و اصیل ترکی از بن مضارع ساخته میشود و چوخ در ترکی بن مضارع نیست. این نشان میدهد واژه چوخه در زبانهای ترکی وکردی با همه تنوع کارکرد آن یک واژه قرضی است. یعنی هیچ شجره واژگانی نه از منظر زبانشناسی همزمانی و نه از منظر زبانشناسی درزمانی دیده نمیشود تا اصل و نسب آن را در این زبانها تأیید نماید.
اما این واژه کاملاً با نظام زبان فارسی هم از نظر ساخت واژگانی و هم از نظر ساخت معنایی سازگاری دارد. طبق فرهنگهای رشیدی و جعفری و معین و نفیسی و مجمع الفرس و مدارالافاضل کلمه «چوخیدن» در فارسی به معنای لغزیدن و افتادن است. چوخ به عنوان بن مضارع از مصدر چوخیدن با پسوند اسم ساز (ه) ترکیب میشود و واژه چوخه را به دست میدهد. این ساخت واژگانی نشان میدهد که واژه چوخه در نظام ساختواژی زبان فارسی جایگاهی دارد. از لحاظ ساخت معنایی یا وجه تسمیه نیز این لغت در هنگام وضع، به لباسی اطلاق شده است که به دلیل نداشتن دکمه و آستین و دوخته نشدن از تن سُر میخورد و می افتد که بعدها همچون هر کلمه دیگر در طول تاریخ به دلایل متعدد تحت واژه گردانیهای آوایی و ساختواژی و معنایی قرار گرفته است. این گونه فرایند واژه سازی در زمانه خود کاملاً طبیعی و منطقی و موجه است. بدین ترتیب از نظر زبانشناسی نیز نظرات صاحب فرهنگ نظام و دکتر معین و دیگران که ریشه واژه چوخه را فارسی میدانند تأیید میگردد.