منطقهی خراسان بزرگ، بخش پر وسعتی از ایران قدیم بود که در اولین تقسیمبندی جغرافیایی در دورهی پهلوی اول، «استان نهم» نام گرفت. تنوع آب و هوایی و دشتهای سرسبز و چشمهسارهای بیشمار در نقاطی از آن، سبب مهاجرتهایی از سوی اقوام و گروههای متعدد انسانی به این سرزمین شده است.
وجود مزارع حاصلخیز در غرب استان و همسایگی با استان مازندران سبب شد تا مدیران وقت ازجمله دکتر «عبدالحسین راجی» وزیر بهداری، در ناحیهای بعد از منطقهی زیبای «قُرّهمیدان»، بنای دهکدهای در سال 1349 برای اسکان شفایافتگان از بیماران جذام را طراحی نمایند.
پیش از آغاز زندگی در بهکده، این بیماران در مناطق مختلف کشور ازجمله مشهد، تبریز، خرمآباد، تهران و... زندگی میکردند. این بیماری، موجب حضور مردان و زنانی از بسیاری نقاط ایران در دهکدهی تازه تاسیس با نام «بهکدهی راجی» شد. این بیماری بیشتر در مناطق روستایی بروز و ظهور مییافت که عمدهی دلیل آن، عدم دسترسی به امکانات بهداشتی و پزشکی بود.
بهکدهی راجی یا همان مرکز بازتوانی، اولین آسایشگاه مدرن در سطح کشور محسوب میشد که چندی بعد، از لحاظ اقتصادی خودکفا شد. در کوتاه زمانی، با احداث بیمارستان، حمام و ارائهی دیگر خدمات مدیریتی، وسایل رفاهی و مجموعهی بهداشتی تکمیل شد. مدتی پس از ورود شفایافتگان به بهکده، بر اساس پیشنهاد مدیران سازمان بهداشت جهانی، همگی بیماران تحت درمان قرار گرفتند. در آن سالها، تعداد 900 نفر بیمار شفا یافته به همراه 180 کودک سالم خود در بهکدهی راجی زندگی میکردند.
پیش از اقدام به طرح توسعهی بهکده، مراکزی در شهرهای مختلف ازجمله، بوشهر، خرمآباد و... فعال بودند. از مهمترین آنها، «قلعهی محرابخان» در مشهد و در محل حکمرانی حاکم آن منطقه در دورهی قاجار بود. و از همان روزگاران، افراد بیمار از شهرها و روستاهای خراسان و دیگر استانها برای مداوا در این مرکز نگهداری میشدند. دومین مرکز نگهداری به منظور سامان دادن به افرادی که دچار این بیماری بودند، ناحیهای در تبریز با نام «بابا باغی» بود. منطقهای که مبتلایان به بیماری در آنجا از موقعیت خوبی برخوردار نبودند.
رنج بیماری و فاصله گرفتن افراد با آنها سبب شد تا در پاییز سال 1940، یکی از مؤسسات خیریه با عنوان «جمعیت کمک به جذامیان» پیشنهاد ساخت یک مستند به سینماگران ایران را بدهد. فروغ فرخزاد به همراهی ابراهیم گلستان، اقدام به تهیهی مستندی از زندگی بیماران مرکز بابا باغی کردند. هدف از ساخت این مستند، به نمایش درآوردن مشکلات روزمرهی ساکنان بابا باغی بود تا با انعکاس رنج آنها، توجه بیشتری به آن جا شود. حضور پزشکان و کارشناسانی از کشورهای فرانسه، بلژیک و انگلستان در بهکدهی راجی از اواسط دههی 40 که با نقشهبرداری، بنای اولیهی دهکده را گذاشتند، موجب کوچ افرادی به منطقه برای خدمت به بیماران شفا یافته شد.
به گفتهی افراد بومی، محدوهی اراضی مورد نظر برای شفایافتگان، حدود چهل هزار هکتار زمین زراعی و مرتع بود. عمدهی این زمینها، با مشارکت اهالی به کشت گندم، جو، پنبه، سیبزمینی و... اختصاص داده شد. با آماده شدن چند ساختمان، پزشکان فرانسوی و ... به بهکده آمده و بدون کمترین نگرانی از واگیر بودن نوع بیماری، پس از مداوای هر روزه و تجویز دارو برای بیماران، ارتباط تنگاتنگی با آنها داشتند.
سطح روابط دوستانه و انسانی پزشکان فرانسوی و آلمانی حاضر در بهکده با شفایافتگان در حدی بود که بیهیچ نگرانی، نگهداری نوزادان و کودکان خود را در طول روز، برای ساعتها به خانوادههای مستقر در بهکده میسپردند. عکسها و مستندات به جا مانده از دههی 40 و 50 نشان از ساده زیستی پرستاران و پزشکان اروپایی در بهکده دارد.
تا حدود سال 1354، عموم پرسنل پزشکی اعم از پرستار و پزشک در بهکده، اروپایی بودند در سال 1356، هزینهی ساخت و ساز در بهکده و ساختمانهای اداری و مسکونی، بالغ بر 40 میلیون تومان اعلام شد. یکی از کارشناسان سازمان جهانی بهداشت پس از بازدید از بهکده در سالهای آغازین فعالیت گفته بود: «در یک علفزار، بهشت کوچکی ساختهاند».
ساخت حدود سیصد خانهی دو و سه اتاقه، بیمارستان بیست و پنج تختخوابی، دبستان دخترانه و پسرانه، آموزشگاه حرفهای، ساختمان ژاندارمری، رستوران، میهمانسرا، سالن سینما، پمپ بنزین، کارخانهی برق، پارک و مغازههای نانوایی، قصابی، قهوهخانه و انبارهای کشاورزی، درودگری، آهنگری، جوشکاری، تعمیرگاه ماشینهای مختلف صنعتی و لولهکشی آب آشامیدنی از اولین اقدامات مدیران بهکدهی راجی برای ساکنان آن بود.
احداث کارگاههای جوراببافی، قالیبافی و بافت پتو، از دیگر تسهیلاتی بود که برای اشتغال زنان آماده شد و توانستند با حضور در این محیطها، دارای هویت اجتماعی شوند. فعالیت کارشناسان حوزهی کشاورزی و دامداری در امور مدیریت بهکده، ابتدا با چند راس گاو شیری آغاز شد. در سال55، تعداد 50 راس گاو از نژادی اصلاح شده و دو منظوره در دورهی «دکتر سیادت» از فرانسه به تهران و بعد به بهکده آورده شد. شیر حاصله از پرورش گاوها، ابتدای امر به گرگان و بعدها به شهرهای اطراف ازجمله بجنورد ارسال میشد.
با گذشت چند سال از آغاز فعالیت برای بهبودیافتگان از بیماری، بنای احداث و ساخت روستاهای جدید با هدف انتقال افراد شفا یافته شکل گرفت. همزمان با آغاز پروژههای مختلف بهداشتی پزشکی در جهت بهبود شرایط بیماران، چند جراح سویسی به ایران میآمدند و جراحیهای ترمیمی و عمل پیوندهای گوناگون روی چهره و دستهای این افراد انجام میشد. برای بالابردن اعتماد به نفس بیماران شفایافته و سرگرم شدن به کار کشاورزی و دامداری، مدیران
بنیادهای خیریهی فرانسوی و آلمانی، اهالی بهکده را با مستقر کردن در روستاهای جدید با نامهای «اقبالیه، دشت ناز، دشت گرگان، دامدامی، سوقه بالا، سوقه پایین، بهکدهی مرکزی» و با اعطای چند راس گوسفند و چند هزار متر زمین با نام «وام جنسی» سامانی دوباره دادند تا زمینهی تداوم زندگی را برای ساکنان بهبود بخشند.
تاسیس «شرکت زراعی» برای سهامدار شدن اهالی بهکده، ازجمله طرحهای موفق بود که امید به ماندن و زیستن در آنجا را دوچندان میکرد. پس از راهاندازی سیستم اداری و ساختمانهای مختلف، نمایش فیلمهایی با مضمون بهداشتی آموزشی آغاز شد. ازجمله تا اوایل سال 1357 در ساعات اولیهی شب، اهالی روستاهای اطراف ازجمله «اَمَند» را با اتوبوس برای تماشای فیلم به بهکده میآوردند.
راجع به چگونگی شکل گرفتن منطقهای با نام بهکده، مجموعه مقالههایی نوشته شده که برخی از اینان در چند کتاب آمده است. ازجمله کتابی با نام «سرآغازهای پزشکی مدرن در ایران» به قلم «ویلم فلو» و با ترجمهی ایرج نبیپور، چاپ سال 1400 که تحقیقاتی در حوزهی مراکز پزشکی درمانی برای جذامیها در ایران انجام دادهاند. متأسفانه ابتدای صفحهی 364 این کتاب، نشانی بهکده را به جای بجنورد، در شهر «بیرجند» نوشتهاند.
دکتر پاپلی یزدی هم در صفحهی471 جلد سوم کتاب خود با نام «شازده حمام» با انتخاب تیتر «جذامیان بهکده»، اشارهای به حضور و زندگی بیماران شفا یافته در آن منطقه کرده است.
در صفحهی 472 و به نقل از فردی با نام بهرام چنین آوردهاند: «سه نِرس راهبه با دوچرخه از محل زندگیشان به جذام خانه مشهد میرفتند. در آن سالها همه مردم مشهد آنها را میشناختند. یکی از آنها به بیماران زبان فرانسه آموزش میداده است.» دکتر پاپلییزدی در زمستان 1348 نزدیک به ده روز را در بهکده گذرانده است. در گفتگو با همسر بهرام و به نقل ایشان در صفحهی 473 این موضوعات را نقل کرده است: «خدا را شکر کردم. امیدم را از دست ندادم. خدا هم ما را نجات داد. خدا جد و آباد و طایفهی آن کسی که این داروها را کشف کرد بیامرزد. از هر دین و مذهبی است جایش در بهشت است. نمیدانید این خواهران مسیحی چه زحمتی برای ما کشیدند و میکشند. اینها فرشته هستند. آنها فرانسوی هستند. آمدهاند در این جاهای دور افتاده در این روستای دور از شهر و آبادی به مردم میرسند...» (پایان نقل قول)
با تحولات پیش آمده در زمستان 1357 و تغییر در نگرش مدیریتی، به مرور روشهای تجربه شده طی سالها، کنار گذاشته شد. (ادامه دارد...)
در حال حاضر، عموم خانههای مسکونی و ساختمانهای اداری دچار تغییر وضعیت شدهاند. برای مثال، هیچ اثری از انبوه درختان ورودی به جا نمانده و فضای باغها، به بیابان تبدیل شدهاند. این تحولات برای افرادی که تا اواخر دههی 50 در بهکده زیستهاند، تقریباً قابل باور نیست! از نکات قابل توجه تاریخ شصت سالهی بهکده، رفت و آمد برخی از کارشناسان و پزشکان فرانسوی شاغل در آن روزگاران، به بجنورد و بهکده است. دیدار با خانوادههایی که خاطرات بسیاری با آنها از اولین روزهای حضور شفایافتگان داشته و دارند. مردان و زنانی بیادعا، که هدفی جز آموزش و درمان بیماران در آن سالها نداشتند.
پینوشت:
- بهکدهی راجی، نام روستایی در کیلومتر 175 جادهی بجنورد و مسیر شهرستان آشخانه به سمت مَراوَهتپَه و گُلّهداغ.
عنوان «راجی» برای این منطقه، به پاس خدمات دکتر عبدالحسین راجی (1282-1351) به بهکده گذاشته شد. این روستا بعد از تحولات سال1357، به «بهکدهی رضوی» تغییر نام داد.
- استان نهم، یکی از 10 استان کشور بود که در 19 دی 1316 خورشیدی، با اصلاح قانون تقسیمات کشوری به عنوان استان نهم تعیین گردید. این استان شامل شهرهای سبزوار، گناباد، بجنورد، قوچان، بیرجند، تربتحیدریه و مشهد(مرکز استان) میشد.
- «این خانه سیاه است»، عنوان فیلم ساخته شده به کارگردانی فروغ فرخزاد(1345-1313). حاصل این حضور در مدت تهیهی مستند در بابا باغی تبریز، پذیرفتن پسربچهای از یک خانوادهی ساکن در آسایشگاه به عنوان فرزندخوانده از سوی فروغ فرخزاد بود.
- اَمَند، نام روستایی در ترکمنصحرا و در فاصلهی تقریبی 40 کیلومتر از بهکده و در مسیر جادهی مراوهتپه به گلهداغ.
- هشتم بهمن، روز جهانی کمک به جذامیان است که عنوان تابلوی بیمارستان بهکده به همین مناسبت انتخاب شده بود. این تابلوی از جنس کاشی، بعدها مورد تخریب قرار گرفت که کلمهی «آلمانی» نوشته شده، به سختی خوانده میشود. این مرکز پزشکی درمانی، در بهار 1356 مورد بازدید «فرح پهلوی» قرار گرفت.