به گزارش پارتیان امروز، کرونا را وقتی در دفتر خاطرات مینویسم هر کلمه اش را یه زخم معنا میکنم. زخمی که تا به ابد برایم باز خواهد ماند…. .
همه چیز از آنجایی شروع میشود که مفهوم عدالت را که انسان در خود دارد ، در برابر بی عدالتی که در دنیا می بیند قرار میدهد بی عدالتی که خبر رسید عمو افشینم فوت شد ، اما پذیرفتنش برای من دشوار است که به علت درد سنگ کلیه راهی بیمارستان شوی در نهایت با بیماری کرونا از دنیا بروی …. .
پوچی نه در انسان است و نه در دنیا بلکه از همزیستی این دوست.
آنچه پوچ است ، عبارت است از مواجه ی این جهان بی منطق که در آن اتم و الکترون ،درست و نادرست ، و بی گناه و مجرم ، به طور تصادفی می چرخند و هر طور که می توانند در هم می آویزند .واکسن آن تمایل سرگشته ی وضوح است که ندای آن در اعماق وجود انسان طنین انداز است. فهمیدنش برای انسان عبارت خواهد بود از خلاصه کردن دنیا به صورت انسانی، مهر زیستن را بر آن زدن و اندیشه های خود را در آن مجسم ساختن. در این صورت بود که قانع کردن خیلی ها به میان آمد علیه واکسن یا موافق واکسن ، ما چه می فهمیم ؟هیچ……... چرا ؟این رنج ها ….چرا من ؟؟ حسن نیت نیز اگر از روی اطلاع نباشد ممکن است به اندازه شرارت تولید خسارت کند. مردم بیشتر خوبند تا بد و در حقیقت، مسئله این نیست. بلکه آنها کم یا زیاد بی اطلاع و ناآگاهند و همین است که فضیلت یا ننگ شمرده میشود. نومیدکنندهترین ننگها، ننگ ناآگاهی است که گمان میکند همه چیز را میداند و در نتیجه به خودش اجازه آدم کشی میدهد: روح قاتل کور است و هرگز نیکی حقیقی یا عشق زیبا بدون روشن بینی کافی وجود ندارد.
اما انسان همینکه عادت کرد، روزگارش بیدردسر میگذرد.
دردنیای پزشکی که دنیای اعتماد است. همه ی این ها بازی های بیهوده ، درباره ی تیره ورزی های بزرگ است. وقتی بیماری نباشد. فکر مرگ هم سراغ آدم نمیآید و این احساس باعث میشود که زیبایی لحظههایی مثل سپیدهی صبح و شب و خیلی از دیدنیهای دیگر لذت برد. چیزی که کلیت دارد جنبهی بیهدفبودن و بیهودهبودن افرادی است که واکسن نمیزنند. هر کس هم که از جای دیگری به اینجا بیاید، به زودی با عادتهای مردمان کنار میآید .
کاش میشد هم وطنانم را تحریک کنم و به حرکت برای واکسن زدن وا دارم.
این یک خواهش است یک التماس لطفا واکسن بزنیم.