کد خبر : 70701 تاریخ : ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۴ شهريور - 23:00
به یاد دکتر غیادی یادداشت - احسان حصاری مقدم

پنجشنبه 15 شهریور ماه 1403، گرامی‌داشت سومین سالگرد درگذشت زنده‌یاد دکتر «عبدالجلیل غیادی» پزشک انساندوست منطقه‌ی جرگلان است.

یادداشت پیش روی شما، همان روزها به یاد این طبیب ترکمن اهل گُمیشان قلمی شد.

یادش گرامی

 

به یاد «جلیل قاقا» و برای مهربانی‌هایش

خبر کوتاه بود و تلخ.

دکتر «عبدالجلیل غیادی»، سر بر دامن پر مهر مادر زمین گذاشت و دوستان و یارانش را در بهت و حیرتی مثال‌زدنی فرو برد. 

صبح سه‌شنبه شانزدهم شهریور، ترکمن‌های منطقه‌ی جرگلان خراسان شمالی پیکر مردی را بدرقه کردند که هنوز مرگ ایشان به باورشان ننشسته است.

دکتر عبدالجلیل غیادی، پزشکی بود نوعدوست و فداکار که پس از پایان تحصیلات در رشته‌ی پزشکی، از میان ترکمن صحرای پروسعت، به جای انتخاب «گُمیشان» زادگاه خود، روستای «یِکّه سعود» بجنورد را برای خدمت به همزبانان خود انتخاب نمود.

نزدیک به ۳۰ سال پیش، شاید تنها پزشک ترکمن بود که قید زندگی در شهرهای بزرگ را زد و بنای ماندن و زیستن در منطقه‌ی جرگلان را گذاشت.

با گذشت زمان، بر سختی‌ها چیره شد و تصمیم گرفت در کنار کار درمان و رسیدگی به خانواده‌های محروم که از روستاهای دور و نزدیک می‌آمدند، مسیری روشن و دورنمایی پر از امید و شور را برای منطقه‌ی محروم جرگلان و ساکنان آن ترسیم نماید.

سال‌ها بود همراه با کار طبابت مردم مناطق محروم در محل زندگی‌اش، به مباحثی می‌پرداخت که شاید هیچ ارتباطی به حرفه‌ی پزشکی نداشت.

زندگی او در خانه‌ای ساده سپری می‌شد که در کوتاه مدتی تبدیل به درمانگاه شد و ساعات پذیرش بیمار، هرگز شب و روز نمی‌شناخت.

رسیدگی و پیگیری موضوع «اسب اصیل ترکمن»، و احیای هنری به فراموشی سپرده شده با نام «ابریشم»، از اصلی‌ترین دغدغه‌های دکتر غیادی بود.

سال‌هایی که در جرگلان و روستاهای دارنده‌ی اسب، اطلاعات هویت نژادی و داشتن شناسنامه برای اسب، به‌سان رویایی خیال‌پردازانه بود.

اما تلاش‌های مجدانه‌ی زنده‌یاد دکتر غیادی، این آرزوی دیرینه را با تحمل مرارت و سختی‌هایی باورنکردنی برای اسب ترکمن محقق ساخت.

عبدالجلیل غیادی، اندیشمندی بود که تنها به «اسب و ابریشم» در جرگلان نمی‌اندیشید.

احیا و معرفی «بافت فرش ابریشم دو رو، تابلو فرش»، طرح‌هایی مانند ایجاد زمینه‌ی ورود «توریسم سلامت» به «اوبه‌های جرگلان» و ایده‌هایی هم‌چون تاسیس دانشگاه علمی کاربردی در منطقه به منظور اشتغال نیروی‌‌های تحصیلکرده‌ی بومی، از جمله تلاش‌های به یاد ماندنی و آرزوهای دکتر غیادی بود.

اهالی ترکمن صحرا، امروز در حالی در غم از دست دادن او به سوگ نشسته‌اند که اجرای طرح «توتستان» در اوبه‌های «کلاته ابریشم و کلاته بهار» و بوم‌گردی را از همراهی این پزشک انساندوست به یادگار دارند.

این روزها تنها ساکنان «یِکّه‌سعود» عزادار از دست دادن ناگهانی و غیرمنتظره‌ی «جلیل قاقا» نیستند، بلکه عموم ساکنان و شهروندان منطقه‌ی «راز و جرگلان» تا «اَیرِه قَیَه(آیره قایه)»، آخرین اوبه‌ی ترکمنی در نبود او به سوگ نشسته‌اند.

قطعاً این طبیب فرهیخته، شایستگی آن را دارد که او را از فرزندان خلف شاعر محبوب ترکمن‌ها و دنیای ادبیات، «مختومقلی فراغی» بدانیم که قلبی مالامال از عشق به زبان مادری و اوبه‌ها داشت.

«سروی چو تو می‌باید تا باغ بیاراید

ور در همه باغستان سروی نبود شاید...»

این روزها، دخترکان زیبای ترکمن با موهای بلند و بافته که مشق رفتن به دبستان را در سر می‌پرورانند، غمگین از کوچ غریبانه‌ی «جلیل دَدَه»، سوگ‌سروده‌های نیاکان خود را در هجرانش زمزمه می‌کنند.

یاس و نومیدی‌، تنها واژه‌هایی بودند که دکتر غیادی هرگز آن‌ها را نمی‌شناخت.

در مقابلِ اصرار برای مراقبت بیشتر از سلامت خود در ماه‌های اخیر، تنها به گفتن بخشی از کلام آهنگین «سایه» اکتفا می‌کرد:

«پیش ما ساده‌ترین مسئله‌ای مرگ است

مرگ ما سهل‌تر از کندن یک برگ است...»

تسلیت به مردمان نیک‌اندیش جرگلان و تسلیت به «آلارمن، وارایت، قیربای و...»، اسب‌های زیبا و اصیل ترکمنِ دکتر غیادی که چند روزی‌ست صدایش را نشنیده و چهره‌ی خندانش در دیدار با آن‌ها را ندیده‌اند.

«جلیل دَدَه»، چونان سروی ایستاده و تنومند، در شصت سالگی و بر اثر مبتلا شدن به ویروس کرونا از پای فرو افتاد. با آرزوهای بسیار برای مردمانی که سه دهه زندگی با آن‌ها را در میان همه‌ی اوبه‌ها تجربه کرده بود.

یادش گرامی

پی‌نوشت:

- یکه سعود، نام روستای محل خدمت دکتر غیادی در کیلومتر 150 جاده‌ی بجنورد تهران

- قاقا، واژ‌ه‌ای ترکمنی به معنی پدر

-‌ اوبه، (اَ بِ) [تر.] (اِ.) چادر ترکمانان.

- دَدَه، کلمه‌ای ترکی برای خطاب قراردادن بزرگ‌ترها و افراد مورد احترام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

احسان حصاری‌مقدم

 

 

https://t.me/torki_bojnourdii