انتخاب دشوار پزشکیان

انتخاب دشوار پزشکیان

محمد آخوندپور امیری، پژوهشگر مسائل ایران

چند ساعتی از رای آوردن طرح استیضاح جناب آقای همتی، وزیر امور اقتصادی و دارایی دولت مسعود پزشکیان نگذشته بود که محمد جواد ظریف، معاون راهبردی رئیس جمهور نیز خبر از استعفای خود داد. با گذشت قریب شش ماه از استقرار دولت جدید، برکناری و اجبار در جهت استعفاء (تحت فشارهای بیرونی)، نتیجه ای جز به محاق رفتن شعار «وفاق» را در بر نخواهد داشت. اما پرسش اصلی این است که چرا و چگونه طرح «وفاق» شکست خورد و در ادامه چه راهکارهایی را می توان برای برون رفت از وضعیت جاری پیش روی نظام حکمرانی دولت مسعود پزشکیان قرار داد؟

از ابتدای روی کار آمدن دولت جدید، شعار «وفاق»، ابزاری در جهت بهره گیری از تمام ظرفیت ها و پتانسیل های نیروهای موجود در جهت پیشبرد اهداف و برنامه های دولت مسعود پزشکیان ابراز گردید. در یک نگاهی ابتدایی و با پیگیری سابقه تضادها، تعارض ها و بعضا کارشکنی هایی که در دهه های پیشین توسط نیروها و جریان هایی که از پیروزی در انتخابات محروم مانده اند و سهمی از کیک قدرت بدست نیاورده اند (در جهت ناکارآمد نشان دادن عملکرد دولت مستقر)، در می یابیم که همواره فشار مضاعفی بر روی ساختارهای دولت وقت احساس می شده است. به همین دلیل پیگیری برنامه ای که بتوان در سایه آن نوعی اجماع میان نیروهای مختلف (و گاه متعارض) پدید آورد، طرحی عقلانی و مثبت ارزیابی می شود.

اما پیگری چنین هدف عقلانی (که وام گیری از تجربه نظامات سیاسی در مغرب زمین است)، بدون در نظر گرفتن الزامات پیشینی آن، طرحی است که دیر یا زود به شکست خواهد انجامید. پدیده ای که امروز به عینه مشاهده گر آن هستیم. اما الزامات اجراسازی طرح وفاق (اجماع) چیست؟ اولین الزام وفاق، آموزش، یادگیری و نهادینه سازی عقلانی آن در اذهان جامعه نخبگانی در ساختار نظام قدرت و بدنه جامعه در یک پروسه بلند مدت است. وفاق، بدون یادگیری و شناخت، تنها واژه ای میان تهی است که ابن الوقت برای عبور فوری از بحران های موجود از سوی نخبگان حاکم طرح ریزی و بدون شکل گیری شناخت و درک اولیه به مرحله اجرا گذاشته می شود. در سایه چنین ابهام شناختی، قطعا وفاق در مرحله عمل به موفقیت چندانی دست نخواهد یافت.

دومین الزام طرح وفاق، ایجاد نقطه کانونی و حلقه وصل میان نیروهای متعارض در صحنه سیاست است. قطعا گردآوری و همگرایی میان نیروهایی که از مبانی فکری، ایدئولوژیک و عملی متفاوتی برخوردارند نیازمند طرحی ژرف، عقلانی و درک عمیق از مناسبات فکری و کارکردی نیروهای موجود در صحنه سیاست است. بی تردید بدون درک ظرفیت ها و طرح حوزه فعالیت مشترک، وارد سازی نیروها تحت نام وفاق، تنها جمع عددی افرادی را بشارت می دهد که هیچ نقطه و حوزه مشترکی را میان خود احساس نمی کنند و این جمع عددی بیشتر به تقسیم غنائمی می ماند که سعی نموده ایم همگان را از آن بهره مند سازیم. این تنها صورت خوشبینانه قضیه است. یک وجه بدبینانه نیز دارد و آن اینکه گاهاْ نیروهایی که پیروز میدان انتخابات نشده اند، حال که عرصه را مساعد برای ورود به دولت غیر منتخب می بینند با خدعه خود را ملتزم به اجراسازی طرح وفاق نشان می دهند تا بتوانند به هر شکلی وارد دولت بشوند، اما در عمل راهی که خود می پسندند را می پیمایند. این یک بازی دو سر برد برای نیروهای متعارض مستقر در دولت محسوب می گردد. از سویی می توانند با حضور در بدنه دولت از مواهب آن بهره های فراوان ببرند و از سوی دیگر چنانچه طرح دولت به شکست بیانجامد، این شکست به منزله پیروزی جناح سیاسی آنها محسوب می گردد و خود را شریک در این شکست نمی دانند (اگر نگوییم حتی این شکست موجبات خوشحالی آنها را فراهم خواهد ساخت).

به هر روی این دو عامل بعنوان اصلی ترین ایرادات وارده بر طرح «وفاق» دولت دکتر پزشکیان قلمداد می گردد که چنانچه راهکاری برای برون رفت از آن اندیشیده نشود، آینده ای نابسامان تر از امروز در انتظار دولت خواهد بود.

اما فراتر از نقد، راهکار چیست؟ به زعم نویسنده این یادداشت، اراده دولت می بایست در دو جهت همراستا و به موازات یکدیگر قرار گیرد. از سویی با اقبال نسبت به حوزه آموزش (با بهره گیری از ظرفیت نهادهایی همچون دانشگاه ها و مراکز آموزشی دولتی و خصوصی، جامعه مدنی و نهادهای مردم نهاد و ...) و با بهره گیری از اسلوب ساختاربندی علمی روز، نسبت به آموزش و آگاه سازی جامعه و نخبگان، پیرامون چیستی، چرایی و چگونگی شکل گیری وفاق (اجماع)، آموزش های لازم را داده تا بیش از پیش زمینه اجراسازی موفقیت آمیز آن را در آینده فراهم ساخت. از سوی دیگر دولت می بایست از تمامی ظرفیت خود در راستای شکل گیری دولتی یکدست و با بهره گیری از تمام ظرفیت های جناج پیروز در انتخابات (جناح اصلاح طلب) برای اجرا سازی برنامه های خود بهره لازم را ببرد. قطعا نمی توان انتظار داشت جناحی که مغلوب انتخابات شده است، ارکان و صندلی های حساس را تصاحب نماید، در حالیکه بسیاری از نخبگان جریان پیروز، خارج از میدان عمل قرار گیرند؛ چرا که پیروزی یک جناح، در واقع پیروزی یک جریان فکری و معرفتی خاص است که برای برون رفت از بحران ها، راهکارهای مختص به خود را دارد؛ راهکارهایی که شاید از سوی جناح رقیب، به هیچ وجه مورد قبول و پذیرش واقع نگردد و چندان رضایتی از آن نداشته باشد. به همین دلیل، منطقاْ نمی توان انتظار داشت که پست های حساس و کلیدی، از آنِ مغلوبان عرصه انتخابات گردد. دولت برای اجراسازی سیاست های خود بیش از هر چیز نیازمند تفکراتی همسو و باورمند نسبت به پیشبرد طرح اصلاحات در درون و بیرون از مرزهای سرزمینی دارد و این امر محقق نخواهد شد مگر در سایه عهده داری صندلی های حساس دولتی توسط نخبگان جریان اصلاح طلب.

 

امیرمحمد بانکیان

دیدگاه‌ها
در حال ثبت دیدگاه...

مخاطب گرامی توجه فرمایید: نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.